سفارش تبلیغ
صبا ویژن


. نه باورم نمیشه که،تو منو از یاد ببری ،تولدم شد بی وفا، از تو نیومد خبری...!

چشمای من خش شد به در، حالا کی بی وفا تره ، بالو پرش دادم ولی، دیگه واسم نمیپره،  اینو بدون ،دستای من گرمی دستاتو میخواد ،  تورو به عشقمون قسم ،اون روزارو یادت بیار، تورو به عشقمون قسم اون روزارو یادت بیار،

نه باورم نمیشه که تو منو از یاد ببری ، تولدم شد بی وفا از تو نیومد خبری ...!

اینو بدون دستای من گرمی دستاتو میخواد ، تورو به عشقمون قسم اون روزارو یادت بیاد .

حتی دیگه خدامونم ،به دادمون نمیرسه ، گریه نکن که دستمون، به دست هم نمیرسه، تورو خدا بهش بگین صبر منم سر اومده ، خدا به من بگو چرا خوشی بهم نیومده،  بهش بگین سراغش رو از کس و نا کس میگیرم بهش بگین اگه نیاد تو انتظارش میمیرم، آخه چرا نگاه اون چنگی به دل نمیزنه ، میگن یکی تو قلب شه جونمو آتیش میزنه، فقط خدا ازت میخوام دس توی دستاش بزارم ،جز آرزوی دیدنش هیچ آرزویی ندارم، بازم میگم دوست دارم، کاش عشقمون جون بگیره، برگرد بیا به کلبه مون تا سرو سامون بگیره،

ببخش اگه قسمت نشد ،توی چشات نگاه کنم،یا سر رو شونت بزارم، اسم تورو صدا کنم،

تو هم منو بزار برو، اما بدون رسمش نبود ،  جز تو .... آخه کیو دارم،دلیل رفتنت چی بود،  اونکه نخواست پیشم باشی باید خودش صبرم بده ، خدا گرفتی عشقمو جواب قلبمو بده،  خدا گرفتی عشقمو جواب قلبمو بده.

حتی دیگه خدامونم به دادمون نمیرسه ،  گریه نکن که دستمون به دست هم نمیرسه،  تورو خدا بهش بگین صبر منم سر اومده ،  خدا به من بگو چرا خوشی بهم نیومده،  بهش بگین سراغش رو از کس و نا کس میگیرم، بهش بگین اگه نیاد تو انتظارش میمیرم،  آخه چرا نگاه اون چنگی به دل نمیزنه ،  میگن یکی تو قلب شه جونمو آتیش میزنه، فقط خدا ازت میخوام دس توی دستاش بزارم ، جز آرزوی دیدنش هیچ آرزویی ندارم،  بازم میگم دوست دارم، کاش عشقمون جون بگیره، برگرد بیا به کلبه مون تا سرو سامون بگیره،







تاریخ : سه شنبه 94/4/9 | 9:35 عصر | نویسنده : مصطفی حسن نژاد | نظرات ()

هرچقدر بد شدی بازم حرف رفتن نزدم
تو همش راهتو رفتی من همش راه اومدم
تا به سختیا رسیدیم خودتو باختی چرا
اگه دوریم دغدغت بود دورم انداختی چرا
هرکاری کردم به چشت اصلا نیومد
ببخش عزیزم که همین ازم بر اومد
چیشد اون حس زلالت اون دل ساده و صاف
لا اقل دستشو ول کن جلو من بی انصاف
من دلم قد یه دریاست طاقتم خیلی کم
نگیر دستاشو اقلا پیشم انقدر محکم
تا یکی اومد سراغت دل من رو پس زدی
تو کنار کشیدی اما کاش کنار میومدی
به هر دری زدم که تو آروم بگیری
حالا که خوبه همه چی تو داری میری
اگر چه رفتی عزیزم با عشق تازه
ولیکن این در رو به تو همیشه بازه
یه روزی خسته میشی از پرسه و ولگردی
یا پشیمون میشی از اینکه منو ول کردی
تازه خواستم پر بگیرم که شکستی بالمو
توکه جای زانوهام نیستی نفهمیدی حالمو






تاریخ : سه شنبه 94/4/9 | 4:58 عصر | نویسنده : مصطفی حسن نژاد | نظرات ()

 

اگـهـ ایــن گوشـهـ می خنــدم، واسـهـ تـــرس از آبرومـهـ

سهـــم یکـــی دیگـهـ میشـــهـ اون کســی کـهـ آرزومــهـ

نمـــی دونم مثــل من تــو، تــو ایــن روزا چــی کشیــــدی

می دونستـــی مـــن نمیام، بــهـ ســر و وضعتـــ رسیــدی

خـــوش سلیقـهـ هــم کـهـ بــودی، آرهـ بـا این انتخابتـــ

وقتــی پرسیـدن وکیـلم، بگــو نـهـ چـون مـن می خوامتـ

مـن دارم این گوشـهـ از دور، واستـ اشکامـــو می ریزم

اگـهـ یکــ ذرهـ مهمــم، بـــلـــــــهـ رو نـگـــو عـــزیـــزم

بلــهـــ رو نگــو عزیـــزم، تــــــو بـگــی بلـهـ میــمیـــرم

اگـهـ تــو بــخوای الانـــم، میــــام دستـاتـــو می گـــیـــرم







تاریخ : سه شنبه 94/4/2 | 5:35 عصر | نویسنده : مصطفی حسن نژاد | نظرات ()

تو دستات گرمه می دونی ولی دستای من سسته
چرا غمگینی و اشکات تموم جونتو شسته
حالا که اومدی پیشم بیا بی گریه و زاری
حقیقت رو بهت میگم جوابم کردن انگاری ...
بذار پاتو روی قلبم نذار دست روی احساسم
به جای گریه و زاری یه کم دعا بکن واسم
تموم دکترا گفتن همین روزاست می میرم
نمی دونن دوام شوک نیست نباشی جون نمی گیرم
نبر ولتاژشو بالا نزن شوک من دلم خونه

همین جایی که شوک میدی دلم نیست خونه ی اونه
            دلم نیست خونه ی اونه
حالا قدرتو می دونم گرچه فرصتی نمونده
قربون دلت برم که تو رو تا اینجا کشونده
اگه قسمت موندنم بود تورو تنها نمی ذاشتم
میگفتی بمیر می مردم که نگی دوست نداشتم
ببخش که بودنم واست همیشه دردسر داره
همه میگن امیدی نیست ولی دعات اثر داره
صداتو می شنوم آره چشام اشکاتو می بینه
وقتی داد می زنی پاشو به قلبم خیلی می شینه
نکن گریه گل نازم داره اشکات حروم میشه
بجنب دعام بکن زود باش ملاقاتت تموم میشه
            ملاقاتت تموم میشه
کاش میشد یکی بتونه منو از خواب دربیاره
مگه میشه مرده باشم وقتی که اشکام می باره
اگه حسرتت رو دارم اگه سردو بی قرارم
تورو با چشمای گریون به خدامون می سپارم
نمیگم برات می میرم چون واسه تو زنده بودم
نمیگم عشق منی تو چون تویی همه وجودم
اون دنیا جام خوبه خوبه دلم واسه خوشی تنگه

اون خدا که من می دونم حتی آتیشش قشنگه

        اون خدا که من می دونم حتی آتیشش قشنگه ...
 






تاریخ : سه شنبه 94/4/2 | 5:31 عصر | نویسنده : مصطفی حسن نژاد | نظرات ()

در خونه چرا بازه چرا این خونه دلگیره ،
دارم یخ میکنم انگار داره خون از تنم میره

دارم دلواپست میشم اگه هستی بگو هستم،
کجا رفتی بدون من که میلرزه همش دستم

چرا حلقت توی خونست چرا اینو رها کردی،
دارم حس می کنم کم کم که پیشم برنمیگردی

بهم ریختست چرا خونه دلت عزم سفر داره،
هوا تاریک شد برگرد اره برگرد خطر داره

نگهداری ازت واسم به زیر سقف این خونه ،
مثه کبریت تو بادو مثه شمع تو بارونه

اینم از آخرین کبریت کشیدم تو مسیر باد،
یا برمیگردی یا میری علی الله هر چه باداباد

توی این خونه میپیچید همیشه بوی عطر تو،
بازم باختم توی بازی بازم یکی به نفع تو

شاید یک روزی این حرفام منو یاد تو بندازه،
بفهمی عاشقت بودم بدون حد و اندازه

تو که رفتی و بارونی ولی قلبم پر از درده،
اخه کی مثل من دورت مثه پروانه میگرده

اصلا چی شد به این زودی شدم دلداده و ولگرد،
کی دستاشو گرفت این بار که دستای منو ول کرد

چیکار کردی که بعد از تو تموم خونه داغونه،
نه انصافا چیکار کردی که از دنیا دلم خونه

فضای خونمون بی تو مثه انبار اندوهه،
چیکار کردی که بعد از تو تموم خونه بی روحه

شبو فکرو خیال تو چرا خوابم نمیگیره،
نه تنها لحظه هام حتی تموم خونه دلگیره

حالا که شب به شب رفتو تو هم تنهایی سر کردی،
توی تنهایی میپوسم نمیزارم که برگردی

نمیخوام دیگه برگردی تو که تنها نمیمونی ،
ولم کردی به جرمی که خودت حتی نمیدونی

منم میرم از این خونه خداحافظ درودیوار،
خداحافظ شکستم من به یاد اولین دیدار






تاریخ : سه شنبه 94/4/2 | 5:30 عصر | نویسنده : مصطفی حسن نژاد | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.