امام موسی(ع)از پدرانش نقل فرموده است که امیرالمومنان علی(ع)فرمودند:فرد نابینایی اجازه خواستند که به منزل فاطمه(ع)واردشود آن گرامی خود را به مانند پرده ای از او پوشیده می داشت.رسول خدا(ص)به او فرمود:چرا خود را پوشیده داشتی در حالیکه او نابیناست و تو را نمی بیند؟ عرض کرد؛اگر او نمی بیند من او را می بینم و نیز رایحه و عطر را می بوید و شامه اش سالم است.رسول خدا(ص) فرمود:گواهی می دهم که تو پاره تن منی.اینکه می گویند حجاب زن به خصوص چادر مانع فعالیت های اجتماعی او می شود،مانع کارهای اقتصادی او است،از پیشرفت علمی او جلوگیری می کند و... همه این ها دلایلی باطل و مردمی می باشد و بهترین دلیل به نقل از بزرگان وقوع آن است.«اَدَل? الد?لیلِ علی، امکانِ شَیئٍ وُقوعُهُ»:بهترین دلیل بر ممکن بودن هر چیزی وقوع آن می باشد.وجود زنان فعّال در جامعه در کلیّه امور اداری،اجتماعی،خدماتی علمی و اقتصادی دلیلی منطقی بر اثبات این نظر می باشد.اینکه بعضی ها بحث می کنند که در پوشش اسلامی آیا چادر بهتر است یا غیر آن من فکر نمی کنم که حتّی برای سوال کننده جوابش روشن نباشد زیرا آن گاه که اصل حجاب و پوشش و ارزش آن ثابت شدبه یقین پوشش با چادر کاملتر و مطلوب تر خواهد بود.زن با پوشش چادر از سنگینی و وقار برتری برخوردار خواهد بود و فراز و نشیب بدن او بر افراد پوشیده خواهد بود و از تیررس چشمان طماع مصون خواهد ماند.زن با عفت و حجاب بهتر گوهر عفت خود را به شوهرش تقدیم می کند ولی زنکم عفت با بی ملاحظه گی خود،گل پژمرده وجود خود را تحویل می دهد.زن باحجاب غیرت پدر و مادر شوهذش را به نمایش می گذارد.قرآن مجید هم درمورد پوشش زناناز تعبیر جلابیهن را به کار برده است که جلباب به معنی لباسی که سرتاپا رابپوشاند و یا هر لباسی را می گوید که زنان بر روی لباس های خود می اندازند و در جای دیگری از قرآن نیزتعبیر چنین است که: ? ولا تجربن تبرج الجاهلیه الاولی ?همچون جاهلیت اولیه که وسایل زینت خود را در معرض نمایش می گذارند نباشد.سخنانی از قبیل:«خواهر برادریم و مانعی ندارد و نباید سخت گرفت.» سخنانی که خود گوینده در حق خودش قبول ندارد مثلاً اگر کسی کنار خواهر یا همسر او قرار گرفت با این بهانه که چون خواهر و برادریم پس مانعی ندارد،راضی نیست یعنی برای تعدی به حریم ناموس دیگران این سوء استفاده را حاضراست بکند لکن برای خودش
تاریخ : سه شنبه 89/11/19 | 2:7 صبح | نویسنده : مصطفی حسن نژاد | نظرات ()
صحبت عشق
چقدر حقیرند اونایی که
نه جرات عاشق موندن دارن
نه اراده دل کندن
نه لیاقت دوست داشتی بودن دارن
نه تحمل بی اعتنایی دیدن
با این حال شعر عاشقونه میخونن
لاف عاشقی میزنن
به خیالم که تو دنیا واسه تو عزیز ترینم
آسمونها زیر پامه اگه با تو رو زمینم
به خیالم که تو با من یه همیشه با وفایی
به خیالم که تو با من دیگه از همه جدایی
من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی
این دیگه یه التماسه من می خوام بیای بمونی
من و تو چه بی کسیم وقتی تکیه مون به باده
بد و خوب زندگی منو دست گریه داده
ای عزیز هم قبیله با تو از یه سرزمینم
تا به فردای دوباره با تو هم قسم ترینم
بد و خوبمون یکی دستمون تو دست هم بود
خواهش هر نفس من با تو هم صدا شدن بود
با تو هم قصه دردم هم صدا تر از همیشه
دو تا همخون قدیمی از یه خاکیم و یه ریشه ...........
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم ،
فقط احمقانه سکوت می کنیم ... چه مغرورانه اشک ریختیم ، چه مغرورانه سکوت کردیم ،
چه مغرورانه التماس کردیم، چه مغرورانه از هم گریختیم... غرور هدیه ی شیطان بود
و عشق هدیه خداست ...
000000000
شادیت شادی من،غصه ات غصه من...قلب من خانه تو خانه ات قبله من
دوست دارم
راز عشق را در نگاهت باز کن / عشق من را در دلت آغاز کن
گر هوس کردی مرا در نزد خود / گوشی رو بردار و از ما یاد کن
تاریخ : سه شنبه 89/11/19 | 2:3 صبح | نویسنده : مصطفی حسن نژاد | نظرات ()