سلام به همه هواداران عزیز
اولا ازدواج اقای حمید عسکری رو بهشون تبریک میگم و امیدوارم خوشبخت بشن عکس مربوط به ازدواجشونم تو سایت (ََعکاس اختصاصی حمید عسکری) با هماهنگی خود حمید گذاشته شده(چرا شو هنوز کسی نمیدونه؟)
خب حالا بهتره از این بحث بگذریم و به مصاحبه این اقا گوش جان بسپاریم(یک دقیقه سکوت)
بنیامین به مناسبت انتشار البوم جدیدش یه مصاحبه انجام داده که تو اون از تقلید حمید از کاراش میگه
دلیل این اقای روشنفکرم اینه که چون تو تراک هیچکی مث من تو رو دوست نداره حمید عسکری
این یه تیکه یعنی (هیچکی مث من تو رو دوست نداره) رو خونده و شبیه یکی از اهنگای خودشه که تو اون میگه (دنیا دیگه مث تو نداره)..................پس در نتیجه حمید عسکری از من تقلید میکنه
ایشون در نهایت خونسردی و ارامش همه حرف های منتقدانه و حتی تخریب گرانه اش را بدون تعارف می گوید و حتی رعایت خودش را هم نمی کند و اگه کسی نگیرتش کلک خودشم میکنه
مصاحبه
از آلبوم قبلی ات حدود سه سال و یکی دو ماه می گذرد. در این مدت خیلی کمرنگ بودی، چیکار می کردی؟
روزهای اول، همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. این اتفاق های سریع همه چیز را به هم ریخت.
چی سریع اتفاق افتاد؟
اولش که آلبوم با سرعت زیاد مطرح شد. بلافاصله بعد از آن سه ترانه برای فیلم خواندم. بعدش در سوئد کنسرت داشتم. قبل از آن برای یک برند و محصولاتش عکس هایم روی بیلبوردها رفت. دو کلیپ همزمان را داشتم ضبط می کردم که نیمه کاره ولشان کردم و… همه اینها در چهار، پنج ماه اتفاق افتاد و هضم کردنشان برای من نیاز به زمان داشت. ضمن اینکه بدم می آمد یک دوران سکوت داشته باشم.
خواستی ریکاوری کنی؟
ریکاوری نبود. سکوت بود، برای اینکه ببینم اوضاع چطور است. یک مقدار هم فشارها اذیتم می کرد و می خواستم از فضا دور باشم. البته فشارها از طرف شخص یا جای خاصی نبود، ولی ترجیح دادم سکوت کنم.
اتفاقا می خوساتم به فشارها برسم، یک شایعه به وجود آمده که بعد از کنسرت سوئد، تو ممنوع الفعالیت شدی و باید دوره اش را بگذرانی. کنسرت و آلبوم ندادن و دیده نشدنت هم این شایعه را تقویت کرد.
من تا الآن یک روز هم ممنوع الفعالیت نبوده ام. ممنوع الفعالیت موضوعی نیست که با یک شایعه جان بگیرد. اگر کسی ممنوع الفعالیت باشد آنقدر تابلوست که همه متوجه می شوند. خیلی از وقت ها که با محسن رجب پور یا سایر دوستانم صحبت می کردیم، به این نتیجه رسیدیم که می توانیم کمی کندتر عمل کنیم و بگذاریم آن جریان سریع زمان دیگری اتفاق بیفتد.
این کند بودن منجر به فراموشی نمی شود؟
فکر نمی کنم. مردم اینقدر هم فراموش کار نیستند.
اتفاقا من برعکس فکر می کنم.
بستگی دارد از چه زاویه ای به آن نگاه کنی. مردم من یا بقیه خواننده ها را با چه چیزی می شناسند؟ با آهنگ هایمان. حالا اگر نگوییم آهنگ خوب. دوباره هم ممکن است با آهنگ خوب و تازه تر بشناسندمان.
به شرطی که این اتفاق خوب بیفتد.
من به این آلبوم هم امیدوارم. سه سال برایش وقت گذاشته ام.
قبول داری چند سال یکبار سلیقه مردم عوض می شود؟ خوب و بدش را کار ندارم.
قبول دارم، ولی سلیقه ما هم در آهنگسازی عوض می شود.
اصلا قصد مقایسه ندارم. اگر با تو و موسیقی ات مردم موسیقی ترنس گوش کردند، الآن ساسی مانکن و شش و هشت گوش می کنند.
حالا من یک نکته را بگویم. اگر من آلبوم دومم را شش ماه یا یک سال بعد از آلبوم به بازار می دادم و تا امسال به جای اینکه آلبوم دومم را منتشر کنم، آلبوم پنجم را منتشر می کردم، نه خودم و نه مخاطبانم اینقدر تغییر در بنیامین را حس نمی کردند، آن زمان که آلبوم 85 آمد بنیامین یک اتفاق شد.
اتفاق یا تب؟
فکر می کنم اتفاقی بود که تب شد.
جدا از این سه سالی که برای آلبوم دومت وقت گذاشته ای و با توجه به شلوغی بازار موسیقی چقدر به موفق بودن آلبومت امیدواری؟
امیدورام موفق باشد، اتفاقا من این شلوغ کاری ها در موسیقی را دوست دارم. باعث می شود که یک کار متفاوت تر بهتر دیده شود. با مجاز و غیرمجازی اش هم کار ندارم.
بعد از موفق بودن آلبوم اولت بعضی از دوستان مثل خبرنگارانی که با تو ارتباط داشتند، می گفتند که تو عوض شده ای و بد اخلاق شده ای، خودت را می گیری، تماس ها را قطع می کنی و… این اتفاق ها واقعی بود یا جوگیر شده بودی؟
خودت می دانی که هیچ وقت این طور که می گویند نبوده است.
لاید چیزهایی بوده که گفته اند. یعنی اصلا جوگیر نشده بودی؟
هیچ وقت جوگیر موفقیتم نبوده ام. دلیل ندارد که باشم. چند روز پیش یکی از دوستان موزیسین داشت راجع به آلبوم اول و خودم تعریف می کرد. حرفش را قطع کردم و گفتم این طور که تو داری درباره من حرف می زنی، من به خودم شک می کنم. فکر می کنم درباره یکی دیگه حرف می زنی. این طور که تو فکر می کنی آن آلبوم اتفاق بزرگی نبود.
ولی یکبار که در پشت صحنه کنسرت آریان، همراه پیام شمس دیدمت، اینقدر سرد برخورد کردی که شایعه ها را باور کردم.
نه بابا بزرگش نکن. بعضی رفتار آدم ها تحت تاثیر انرژی و رفتار اطرافشان است.
در جامعه موسیقی هم در جاهای کمی دیده می شود.
خودم این طوری بیشتر دوست دارم.
در این سه سال، یکبار در همان کنسرت آریان که صحبتش شد، دیدمت. دلیل اینکه به کنسرت ها نمی روی دوست نداشتن است یا چیز دیگری؟
آن کنسرت هم اگر رفتم دلیلیش این بود که برگزار کننده اش محسن رجب پور بود. او مدیربرنامه و تهیه کننده آلبومم هم هست. در آینده هم کنسرت من را او برگزار خواهد کرد. خیلی دلم می خواست ببینم شکل و شمایل برگزاری کنسرت حداقل در ایارن چطور است. از طرف دیگر آریانی ها دوستان من بودند.
هنوز هم این دوستی ادامه دارد؟
بالاخره با هم دوست هستیم.
می گویند آریان تقریبا از هم پاشیده است.
الان زیاد راجع بهش اطلاعات ندارم، ولی فکر کنم منسجم باشند.
درباره نرفتن به کنسرت های موسیقی می گفتی.
کنسرت های بقیه را هم که نشد که بروم. بعضی ها که دلیلش شخصی بود. بعضی ها را هم که گفتند اگر نروم، بهتر است.
حتما هم فکر می کردند که با رفتنت به برنامه اش اعتبار می دهی.
خود من که این طور از موضع بالا به موضوع نگاه نمی کنم و بهش اعتقاد ندارم. ولی اطرافیان و دوستانم می گفتند اگر به برنامه فلانی بروی به برنامه اش وزن می دهی، ولی او چیزی به تو نمی دهد.
فکر نمی کنی حتی اگر دیدگاه درستی هم باشد، این نوع نگاه و برخورد اتفاق و روند خوبی نیست؟
گفتم که به آن دیدگاه اعتقادی ندارم. اما در بعضی تصمیم گیری ها که زیاد مهم نیست، به مشاوره های اطرافیانم خیلی دقت می کنم که چه چیزی را دوست دارند. اصولا رفتن یا نرفتن من به کنسرت موضوع زیاد مهمی نیست. البته در موضوعات مهم نصمیم، تصمیم خودم و محسن رجب پور است. البته از این به بعد می روم. فرقی هم نمی کند کنسرت چه کسی باشد.
در ویژه نامه نوروز 86 یک پرونده به مناسبت ده سالگی موسیقی پاپ کار کردیم. آن روزها می خواستی یادداشت ضد بنیامینی بدهی و به قول خودت بنیامین را بکشی.
حافظه بلند مدت من زیاد خوب نیست. ولی اگر می خواستم این کار را بکنم، خیلی کار خوبی بوده. باید فکر کنم ببینم چرا به این نتیجه رسیده بودم که بنیامین را بکشم.
خودت چه فکر می کنی؟
آن موقع خیلی حرفه ای تر بودم. شعورم هم بیشتر از الان بود.
این اعتراف خطرناکی است.
فقط یک نفر می توانست در آن روزها چنین کاری بکند، آن هم خودم بودم. اگر موفقیت را نسبی بدانیم، باید قبول کنیم که هر آدم موفق که یک کمی باهوش باشد، کسی جز خودش نمی تواند خرابش کند. حالا بعضی وقت ها ما خودمان، خودمان را خراب می کنیم که شخصیت جذاب تری از خودمان بسازیم.
در خراب کردن که استادیم، ولی فکر نمی کنم بتوانیم بهتر از آن شخصیت معروفی که قبلا داشتیم از خودمان بسازیم.
به این موضوع باید طور دیگری نگاه کرد. می باید ببینیم چند خواننده موفق داریم و این آدم های موفق، موفقیتشان اکتسابی است یا نه. یعنی موفقیت را جذب کرده اند یا مثل یک آوار موفقیت روی سرشان خراب شده است.
خودت را جزو کدام دست می دانی؟
فکر می کنم به زمان بیشتری برای رسیدن به این جواب احتیاج دارم. باید ببینم به سمت موفقیت رفته ام یا موفقیت خودش به سراغ من آمده یا هر دویش با هم وجود داشته اند. من همیشه سعی کرده ام نسبی با این موضوع برخورد کنم.
می خواهی خودت را منطقی نشان بدهی؟
تظاهر نمی کنم. بعضی وقت ها یک عده را می بینم که از من خیلی تعریف می کنند. تو خیلی باهوشی، خیلی نکته سنجی و… بعضی ها را هم می بینم که با یک حالتی می گویند، خدا خیلی دوستت داشته ها. من همه ی این نظرها را می شنوم و تحلیل خودم را هم در کنارشان دارم.
الان بنیامین را دوست داری؟
من همیشه خودم را دوست داشته ام، ولی درباره آن یادداشت که گفتی وسوسه شدم که یک مصاحبه جدا درباره بنیامین داشته باشم و پته اش را روی آب بریزم. این حق هم برای تو محفوظ است.
آلبوم قبلی ات با اینکه خیلی همه گیر شد، ولی روشنفکرها در مقابلش گارد گرفتند و متهم به عامه پسندی شدی.
الان اوضاع فرق کرده. با اینکه سه سالی می شود از من هیچ کاری بیرون نیامده، ولی این اتفاق افتاده که مخالف هایم با من رابطه ی خیلی خوبی پیدا کرده اند. هنوز قطعه های آلبومم را بین مردم می شنوم. هر چند نه به اندازه گذشه، ولی با هم تعارف که نداریم، با این شرایط که هر روز یک MP3 جدید به دست مردم می رسد، شنیده شدن آن قطعه ها خیلی عجیب است.
الان از کدام آهنگ های قبلی ات بازتاب می بینی؟
یه عاشق (می میرم) و دنیا دیگه…
پس فکر می کنی همان روشنفکرها جدا از خلوت خودشان در بین مردم هم کارت را گوش می کنند؟
مطمئنم تا قبل از اینکه آلبوم را گوش کنند، هیچ کس نسبت به آن موضع ندارد. یعنی این طور نمی شود که تا بگویند آلبوم بنیامین است بگویند اه ولش کن… فکر می کنم حتی آنهایی که فکر می کنند بنیامین یک اتفاق همین طوری و شانسی بوده، این آلبوم را تا ترک آخرش گوش می کنند که ببینند این حدسی که زدند درست بوده یا نه.
حدس می زنی حدسی که زده اند، درست بوده باشد یا نه؟
فکر می کنم حداقل این بار بی دلیل با آلبوم مخالفت نمی کنند و می توانند یک دلیل قانع کننده برای خودشان دست و پا کنند. خودت هم می دانی خیلی ها بی دلیل با آلبوم مخالف بودند. از بعضی هایشان که می پرسیدم واقعا نمی دانستند چرا با بنیامین و موسیقی اش مخالفند؟ به نظرم این طور نیست که هر چیزی که مردم عامه خیلی دوست دارند، کار بی ارزشی باشد. روشنفکرهای آوانگارد و دنیای مدرن این طور نظر نمی دهند. روشنفکرهای عقب افتاده فقط با هر کار همه گیر و متفاوتی مخالفند.
تو با کدام دسته شان مشکل داری؟
آنها مشکل دارند. مثال آنها دقیقا مثل آن آدم روشنفکری است که خودش رد ماشینش یک سی دی را گوش می کند، ولی وقتی تو هم در ماشینش هستی، سی دی را عوض می کند و می گوید خوب نیست، چیپ است. یعنی دقیقا مثل همان کسی رفتار می کنند که می فهمد چه چیزی را دوست دارد، ولی می گوید دوست ندارم. مگر دیوانه ام حرف کسی را قبول کنم که ضد خودش رفتار می کند و نمی داند چه می خواهد.
خودت هم که ادعای روشنفکری داری؟
من خودم را روشنفکر می دانم.
منطقت چیست؟
روشنفکر چه تیپ آدمی است؟ آدمی که یک اطلاعات کلی از گذشته و حال دارد و یک تحلیل درست نسبت به آینده را می دهد، از نظر نماد کلی یک روشنفکر است. من که آنها را دارم. تا اینجای عمرم هم با افراد کتابخوان و پیشرو رابطه داشته ام. کلی کتاب خوانده ام. تحلیلم که نسبت به آینده تا به امروز تحلیل اوانگاردی بوده است. هیچ کس را هم تخطئه نکرده ام. برای هر حرف و نظرم هم دلیل دارم. چرا باید خودم را دست کم بگیرم؟ حداقل ادای روشنفکرها را در نمی آورم.
مصاحبه در رابطه با حمید عسکری
برسیم به آلبومت. آلبوم اولت یک موجی را آورد که باعث آشتی دوباره مردم با موسیقی مجاز شد، بعدها افراد دیگری مثل حمید عسکری و… این روند را تقویت کردند و…
نه، من در این باره حرف دارم. حمید عسکری باهوش و با سیاست کار کرد. یعنی صدا را از یک جای دیگر گرفت، سبک موسیقی اش را هم از یک آدم دیگر.
منظورت به خودت که نیست؟
اتفاقا منظورم همین است. اگر هیچ کس هم نداند، خودش می داند که سبک موسیقی اش تقلید د ادامه سبک بنیامین بود. اتفاقا از این هوشی که دارد، من خیلی خوشحالم.
این حرفت عواقب دارد، داری تسویه حساب می کنی؟
واقعیت را می گویم. موتیف کارهای موفقش را که نگاه کنی، می بینی که دقیقا مثل آهنگ «دنیا دیگه مثل تو نداره» است. نگاه کن «دنیا… دیگه… مثل تو… نداره» از آن طرف او می خواند: «هیشکی… مثل من… تورو… دوس… نداره.» یعنی موتیف هجا به هجا. قسمت دوم هم اینکه موزیک از یک جایی آرام شروع می شود و از یک جای دیگر Hit می شود. دقیقا مثل کاری که آهنگ من برای اولین بار انجام داد و موفق شد. یعنی صدای عقیلی و موسیقی بنامین، این را من می دانم و خودش. هوش و خلاقیتش را واقعا تحسین می کنم.
از این بحث بگذریم. درباره دستمالی شدن سبک قبلی ات، می گفتی در این آلبوم سبک و سیاق موسیقی ات را عوض می کنی، ولی من فکر نمی کنم چنین کاری انجام داده باشی؟
واقعا؟ فکر می کنی سبک کارم تغییر نکرده است.
من که چیز خاصی متوجه نشدم.
فکر می کنم اگر کمی زمان از شنیده شدن آلبوم بگذرد، بهتر می توانیم درباره اش صحبت کنیم.
این دوری و نبودن سه ساله ات را با تکرار بعضی قسمت های دو آهنگ قبلی ات در این آلبوم پر کرده ای؟
نه. من می خواستم بدون اینکه از پتانسیل موسیقی آنها استفاده کنم، به صورت خیلی سریع و گذرا از خط ملودی آنها به صورت یک خاطره و پیوستگی استفاده کنم. یک جوری استفاده کرده ام که خیلی از جذابیت های آنها استفاده نکنم. ولی خاطره سازی کنم.
منطق این قطعات حدودا 20-30 ثانیه ای در آلبومت چی بود؟
این کار برای اولین بار در موسیقی مان اتفاق افتاد. ما یکسری از ترانه ها را ساختیم. ترانه هایی که خودشان به سراغمان آمدند و ما برای ادامه شان باید تلاش می کردیم و زور می زدیم. معلوم هم نبود که قشنگی آن قسمت خود به خود ساخته شده را داشته باشند. به همین دلیل آنها را به همین شکل در آلبوم گذاشتیم که اگر بعدا هم ادامه اش ساخته شد و ارزش شنیدن داشت، مردم یک زمینه قبلی ازشان داشته باشند. اینها فراز و نشیبی از یک آهنگ و ترانه اند.
بعد از انتشار آلبوم به فکر کنسرت دادن و پول سازی هستی دیگر؟
من اسمش را پول درآوردن نمی گذارم.
ولی نتیجه نهایی اش همین است.
اصلا مادی گرا نیستم. قبلا هم نبودم. ولی فوق العاده آدم پر خرج و ولخرجی هستم. ولی اعتراف می کنم که امسال کنسرت هایی را در ایران و خارج از ایران دارم.
سال قبل که به این خانه آمده بودم، این همه عکس های قد خودت و مختلف روی در و دیوار پر نبود. دوست داری دیده بشوی و خودت را همه جا ببینی؟
(می خندد) همه این عکس ها را دوستانم داده اند. فقط یک عکس را که روی پیانویم استو خیلی دوستش دارم، خودم بزرگ و چاپش کرده ام.
آدم خاطره بازی هستی؟
آره. ولی همان طور که گفتم، حافظه بلند مدتم خیلی ضعیف است. گاهی دوستانی را می بینم که حس خیلی خوب بهشان دارم، ولی هر چه فکر می کنم، نمی توانم غیر از یک خاطره مشترک؛ خاطره دیگری پیدا کنم. ولی اساسا با گذشته ام زندگی می کنم. البته با آینده و رویاهایم بیشتر خوش هستم.
از چیدمان مبل و راحتی های جلوی تلویزیون معلوم است زیاد فیلم می بینی.
فیلم که خیلی زیاد. عاشق فیلم دیدنم.
این روزها چی می بینی؟
فعلا که «لاست»باز شده ام.
فکر می کنی شبیه کدام یکی شان هستی؟
متاسفانه یا خوشبختانه خیلی شخصیت و رفتارم شبیه «ساویر» است.
بهترین کتابی که خوانده ای؟
نمی گویم… شاید عجیب باشد، ولی شازده کوچولو را خیلی دوست دارم. شاید بالای 20 بار خوانده امش.
ورزش هم می کنی؟
حتما. ولی منسجم نیست. فیت نس و شنا به همراه سوارکاری را دوست دارم و انجام می دهم.
آن بنیامینی که سه سال قبل می شناختم، برای دل خوش و در آن حد گیتار می زد، ولی الان پیانوی گران قیمت با استاد اختصاصی دارد، گیتار را حرفه ای تر تمرین می کند و …
اگر این طور نباشم، اشتباه کرده ام، ولی اگر فکر می کنی که با این کارها سبک موسیقی ام تغییر می کند، باید بگویم هر کاری را که بلد نباشم، یک کار را خوب بلدم. خیلی راحت می توانم از دانسته هایم رها شوم و به احساساتم برسم و از روی آنها آهنگ هایم را بسازم