خداوندا گله دارم
سکوت را انتخاب میکنم برای فریاد زدنم
و زندگی را به اجبار می گذرانم
خداوندا گله دارم
برای آنچه که می بینم اما نمی توانم کاری بکنم
قفل غمها را با کدامین کلید از روزگار بگشایم
خداوندا گله دارم
ز این روزگار
ز تاریکی
ز غمها
ز شادی ها
ز انسانها
ز خود نیز من گله دارم
گلی می میرد تا عشقی به وجود آید و پس از مدت ها عشق می میرد
تا نهالی سبز شود در این صورت ای گل با طراوت
زیبا برای همیشه پژمرده و پرپر شو تا عشق ها ابدی وجاودان باقی بمانند.
برو تنهام بزار تنهایی
تاریخ : دوشنبه 90/3/16 | 5:39 عصر | نویسنده : مصطفی حسن نژاد | نظرات ()