خیلی سخته چیزی را که تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوستش نداری
خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
بی وفا شه اون کسی که جون تو واسش گذاشتی
خیلی سخته تو زیستن غم بشینه روی برف
می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرف
خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
هوساش وقتی تموم شه بگه پیشش نمی مونه
خیلی سخته اگه عمر جادوی شعرت تموم شه
نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی سخته اون کسی که گفت واسه چشمات می میره
بره و دیگه سراغی از تو و نگات نگیره
خیلی سخته تا یه روزی حرفا ی او باورت شه
نکنه یه روز ........
خیلی سخته که عزیزی یک شب عازم سفر شه
تازه فردای همون روز دوست عاشقــش خبر شه
خیلی ســخته بی بهونه میوه های کال و چیدن
به خیالم غصـــه ای نیست چند روزی تو را ندیدن
خیلی سخته که دلی را با نگــــات دزیده باشی
وسط راه اما از عاشقی یک کمی رو شنیده باشی
خیلی سخته که بدونی واسه چیزی نگرونی
از خودت سخته توی پائیز با غریبی آشنا بشی
اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جداشی
خیلی سخته یه غریـــبــه به دلت پر وقت بشینه
بعد به اون بگی که چشـــــــمات نمی خواد اونو ببینه
خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طـــلایی
کاش مجـــازات بری داشت توی قانون بی وفایی
خیلی سخته که ببینی کســــی عاشـقیش دروغه
چقدر از گریه ی اون شب چشم تو سرش
خیلی سخته و قشنگ آشــــنایی زیر بارون
اگه چقدر نداشته باشن توی دست هر
خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن
خیلی سخته واسه اون بشکنه یه روز غرورت
اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت
هنوزم دوســــــــــــــتـــت دارم ..........................................23 / 9 / 87