در برنامه گذشته به وضعیت جهان اسلام و سیطره استعمار غربی بر کشورهای اسلامی به هنگام پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، اشاره کردیم . در این زمینه توضیح دادیم که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، امواج بیداری اسلامی و آگاهی سیاسی را در میان مسلمانان جهان گسترش داد . همچنین در بحث عوامل شکل دهنده انقلاب اسلامی ایران ، نظامی گری ، وابستگی اقتصادی رژیم شاه و تبعیض و فقر در جامعه آن روز ایران ، تشریح شد . اکنون به سایر عوامل آغاز نهضت اسلامی مردم ایران ، یعنی دیکتاتوری، وابستگی و نقض فاحش حقوق بشر توسط رژیم پهلوی ، می پردازیم .

رژیم پهلوی از ابتدا بر دو پایه وابستگی به خارج و دیکتاتوری و سرکوب مردم در داخل استوار بود . رضاخان ، بنیانگذار سلسله پهلوی ، فردی خشن ، خودرأی و بی تدبیر بود . در طول 16 سال پادشاهی وی ، مردم ایران به شدت سرکوب شدند و خفقان مطلق بر کشور حاکم بود . فرزند رضا خان ، محمد رضا پهلوی ، اگرچه در ابتدا مجال نیافت تا همانند پدرش فضای خفقان را بر ایران حاکم کند ، اما پس از کودتای امریکایی - انگلیسی سال 1953 علیه نهضت ملی کردن نفت در ایران ، محمد رضا نیز به سرکوب و نقض بیشتر حقوق اساسی مردم ایران پرداخت . در واقع هرچه به سالهای آخر حکومت مستبدانه شاه نزدیک می شویم ، فضای خفقان و خشونت علیه مردم ، تشدید می شود .
سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاه موسوم به " ساواک " نهادی بود که ماموریت اصلی بازداشت ، سرکوب و شکنجه مردم را برعهده داشت . ماموران این سازمان توسط عوامل سازمان جاسوسی امریکا - سیا - و سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی - موساد - تعلیم می دیدند . آنها جدیدترین و مؤثرترین روشهای شکنجه و آزار زندانیان را از این سازمانهای جاسوسی فرا می گرفتند . در زندانهای رژیم شاه ، هزاران مبارز و مخالف آن رژیم تحت شکنجه های مخوف و زجرآور قرار می گرفتند و گاه زیر شکنجه جان می سپردند . البته در حکومت شاه فقط فعالیتهای سیاسی و چریکی ، زندان و شکنجه را در پی نداشت ، بلکه حتی سخن اعتراض آمیز و یا خواندن کتابی از یک نویسنده مخالف رژیم پهلوی ، بهانه ای برای دستگیری فرد و شکنجه او می شد .
از نکات قابل تامل در خصوص استبداد و خفقان دوران حکومت شاه در ایران ، حمایت همه جانبه دولتهای غربی ، به ویژه امریکا از این حکومت دیکتاتوری بود . دولتهای غربی همواره مدعی حمایت از حقوق بشر ، آزادی و دموکراسی هستند ، اما قبل از انقلاب اسلامی هیچ یک از حقوق طبیعی و اساسی مردم ایران ، رعایت نمی شد و آنها به شدت سرکوب می شدند . با این حال ، حاکمان واشنگتن بارها حمایت خود را از رژیم شاه اعلام کرده بودند . جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا که ادعا می کرد درصدد گسترش دموکراسی و حقوق بشر در کشورهای جهان است ، به هنگام دیدار از ایران در سال 1979 ، خطاب به شاه گفت : « ایران همانند جزیره ثبات در یکی از مناطق ناآرام جهان است . این بهترین ستایشی است که می توان از شما ( شاه) و رهبریتان ، احترام، ستایش و عشقی که مردمتان به شما ابراز می دارند ، به عمل آورد
شاه با آن که قانون اساسی را در جهت افزایش قدرت خود تغییر داده بود ، حتی به این قانون نیز وفادار نبود . هیچ حزبی به جز دو حزب وابسته به رژیم ، حق فعالیت نداشت . این دو حزب نیز در سال 1975 منحل و حزب رستاخیز به رهبری شاه ، تأسیس شد و ایرانیان مجبور به عضویت در آن شدند . این در حالی بود که پارلمان ایران نیز به پارلمانی فرمایشی تبدیل شده بود و تنها کسانی عضو آن می شدند که مورد تایید حکومت بودند . در مجموع ، تنها اراده شاه بر کشور حاکم بود و آزادی انتخابات ، احزاب و مطبوعات ، در جامعه ایران وجود نداشت و هر صدای مخالفی در نطفه خفه می شد . شاه در اکتبر سال 1973 در مصاحبه ای با اوریانا فالاچی روزنامه نگار ایتالیایی ، در یک اعتراف صریح گفت : « من کاملا" آگاهم که شاهی که نباید برای چیزهایی که می گوید و کارهای که می کند ، حساب پس بدهد ، به طور اجتناب ناپذیری تنها خواهد بود . » در ادامه این مصاحبه ، شاه گستاخانه مدعی شده است که به او وحی می شود و از حمایت الهی برخوردار است .
نکته عجیب این است که شاه تصور می کرد مردم ایران با او و سیاستهای ضد بشری اش موافق هستند . درحقیقت یکی از دلایل اینکه رژیم پهلوی و دستگاههای امنیتی آن نتوانستند قیام مردم ایران را پیش بینی کنند ، همین توهم شاه بود . یعنی شاه و حامیانش تحلیل درستی از اوضاع و شرایط ایران نداشتند و درک نمی کردند که مردم ایران تا چه حد از وابستگی و تبعیت شاه از سیاستهای غرب ، به ویژه امریکا متنفر هستند . علاوه براین ، رابطه نزدیک حکومت شاه با رژیم صهیونیستی ، افکار عمومی مردم ایران را به شدت ناراضی و خشمگین کرده بود . در واقع رابطه اقتصادی ، سیاسی و امنیتی شاه با رژیم صهیونیستی ، از جمله دلایل مهم تشدید مخالفت مردم ایران با وی بود .
از دیگر عوامل وقوع انقلاب بزرگ مردم ایران ، تهاجم فرهنگی حکومت پهلوی به اعتقادات و باورهای دینی مردم مسلمان ایران بود . 98 فیصد از مردم ایران ، مسلمان هستند و از احساسات عمیق و ریشه دار مذهبی برخوردارند . به همبن دلیل تهاجم همه جانبه رژیم پهلوی به دین اسلام ، به طور طبیعی با واکنش و اعتراضات گسترده مردم مواجه شد . رژیم پهلوی از اولین سالهای تاسیس آن ، بی احترامی به اعتقادات و جلوگیری از انجام فرایض دینی مردم را آغاز کرد . لازم به یادآوری است که در مقطعی از حکومت پهلوی اول ، برگزاری مجالس عزاداری برای امام حسین (ع) ( نوه پیامبر اسلام ) و حتی رعایت پوشش اسلامی برای بانوان ممنوع شد . البته مردم مسلمان ایران در برابر این اقدامات ناهنجار و مخالف دین که از لائیسم غربی سرچشمه می گرفت ، مقاومت می کردند . در دوران شاه ، برای مبارزه بنیادی با فرهنگ و باورهای دینی مردم ایران ، دو جریان غربگرایی و باستانگرایی از طریق رسانه ها و دستگاه های تبلیغاتی رژیم ، ترویج و تقویت می شد .
شاه از نظر شخصیتی ، غربگرا و شیفته غرب بود و می کوشید مظاهر فرهنگ مادی غرب را بر جامعه ایران ، تحمیل کند . این در حالی بود که ایران ، تمدنی کهن و فرهنگی کاملا" متفاوت از غرب دارد . در آن زمان با شیوه های مختلف در رسانه ها ، در جامعه و مراکز آموزشی ، فرهنگ غربی تبلیغ می شد . البته آنچه از فرهنگ غربی توسط دستگاههای تبلیغاتی وابسته به حکومت پهلوی تبلیغ و ترویج می شد ، بی دینی ، نفی سنتها و فرهنگ بومی و بی بند و باری بود . یان ریچارد ( Yann Richard ) اسلام شناس فرانسوی در توضیح مخالفت مردم ایران با غرب در قبل از انقلاب اسلامی ، می نویسد : « بعد از دهه 1960 با توجه به غربگرایی فزاینده حکومت پهلوی و نارضایتی طبقات مردم ، ضدیت با سیاستهای غربگرایانه رژیم پهلوی در تمام زمینه ها وارد تفکر مردم مسلمان ایران شد و مسئله بازگشت به هویت فرهنگی درمیان ایرانیان در اولویت قرار گرفت . »
از طرف دیگر ، رژیم شاه از روی عمد ، تاریخ ایران در دوران قبل از اسلام را ترویج می کرد و می کوشید از آن در جهت منافع خود و تضعیف اسلام ، بهره بگیرد . وی با طرح افتخارات پادشاهان باستانی ایران ، قصد داشت خود را جانشین و وارث امپراتوری آنها معرفی کند . شاه در این راستا ، جشنهای دو هزار و پنجصدمین سالگرد پادشاهی در ایران را با دعوت از رؤسای جمهور ، پادشاهان و مقامات دیگر کشورها در سال 1971 ، برگزار کرد که هزینه بسیار سنگینی برای ملت ایران داشت . این درحالی بود که اقشار ضعیف جامعه ایران با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم می کردند . وی حتی در سال 1976 تاریخ ایرانیان را که مبداء آن هجرت پیامبر گرامی اسلام است ، به تاریخ شاهنشاهی تغییر داد تا به زعم خود ارتباط تاریخی مردم ایران را با گذشته پر افتخار اسلامی خود قطع کند .

رژیم پهلوی تصور می کرد با ترویج فرهنگ غربی و تمسک به تاریخ ایران باستان ، می تواند اعتقادات دینی مردم ایران را تحت الشعاع قرار دهد و به تدریج هویت و ایمان اسلامی آنها را کمرنگ کند . وی همچنین با روحانیت ، به ویژه علمای مخالف خود چون امام خمینی (ره) به شدت برخورد و آنها را زندانی و تبعید می کرد . اما خلاف پندار شاه ، اقدامات اسلام ستیزانه وی بر خشم مردم ایران از رژیم پهلوی افزود و آنها را به سوی اسلام ، روحانیت و جمعیت های با گرایش اسلامی سوق داد . در این موقعیت حساس ، ملت ایران با درکی هوشمندانه از شرایط تاریخی و بین المللی ، درصدد برآمد از نظام دیکتاتوری پهلوی رهایی یابد و دست متجاوزان بیگانه را از سرزمین ایران کوتاه کند . ملت ایران ، در مسیر پرفراز و نشیب مبارزه ، از رهبری برجسته نظیر امام خمینی ( ره ) الهام می گرفت که با ایمان ، مبارز ، شجاع و زمان شناس بود . مردم ایران با پیروی از چنین رهبری ، کوتل های سخت و خطرناک مبارزه را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتند تا به تدریج چشم انداز پیروزی را در افق مشاهده کردند .

 






تاریخ : دوشنبه 89/12/2 | 5:23 صبح | نویسنده : مصطفی حسن نژاد | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.